ناز نوشته

متن ادبی و دل نوشته

بہ ڪُجآ رسیـ ـבی؟ این رَفتـ ـنـآ تَجـربـہ نیستـ ــ... حِــ ـمآقتـہ امـا مَـטּ مونـבمـو رَفتنــ ــتـ رو تَمآشـآ ڪَرבمـ تآ بفهمـ ـے ایستآבטּِ بـآ نـِ ــفرَتــ بهتـ ـر از رَفتـטּِ بآ حَسـ ــرتہ...

+نوشته شده در شنبه 29 تير 1392برچسب:,ساعت11:48توسط فاطمه | |

کلافه ام... اندازه غربت زنی که دلش بغل کردن بچّه اش را میخواهد، امّــــــــــــــــــــا دســــــــــت نــــــــــــــــــدارد....

+نوشته شده در شنبه 29 تير 1392برچسب:,ساعت11:43توسط فاطمه | |

دلم پاییز میخواهد و جاده ای بی انتها...

+نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت12:49توسط فاطمه | |

دلم پاییز میخواهد و جاده ای بی انتها...

+نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت12:49توسط فاطمه | |

قول بده که خواهی آمد اما هرگز نیا! اگر بیایی همه چیز خراب میشود دیگر نمیتوانم ... اینگونه با اشتیاق به دریا و جاده خیره شوم من خو کرده ام به این انتظار به این پرسه زدن ها در اسکله و ایستگاه اگر بیایی من چشم به راه چه کسی بمانم؟ رسول يونان

+نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت12:44توسط فاطمه | |

.اگر مرا دوست نداشته باشی دراز می‌کشم و می‌میرم مرگ نه سفری بی‌بازگشت است و نه ناگهان محو شدن مرگ دوست نداشتن توست درست آن موقع که باید دوست بداری

+نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت12:42توسط فاطمه | |

نمي دانستم چه بار معنايي سختي دارد ساختن بن ماضي از رفتن و تو چه ساده باور كردي اين فعل دشوار را كاش يك روز يك رد پا بر كاشي هاي ساكن دفترم نقش مي بست و من مي فهميدم وقتي سعدي مي گويد ( من خود به چشم خويشتن ديدم كه جانم مي رود) چقدر غمگنانه (مي رود) را بر قلم آورده.

+نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت12:33توسط فاطمه | |

باز باران با ترانه، می خورد بر بام خانه، خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟ روز های کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟ یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین، خوب و شیرین، پس چه شد دیگر کجا رفت؟ خاطرات خوب رنگین، در پس آن کوی بن بست، در دل تو آرزو هست؟ کودک خوشحال دیروز، غرق در غمهای امروز، یاد باران رفت از یاد، باز باران...

+نوشته شده در جمعه 21 تير 1392برچسب:,ساعت16:41توسط فاطمه | |

من بودم ، تو و یک عالمه حرف و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد ! کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد

+نوشته شده در جمعه 21 تير 1392برچسب:,ساعت16:34توسط فاطمه | |

.کسی که نگاهت را نمی فهمد توضیح های طولانی ات را هم نخواهد فهمید…..

+نوشته شده در جمعه 21 تير 1392برچسب:,ساعت16:31توسط فاطمه | |

قیافه ام تابلو شده بود ! گفتن : چی میکشی ؟ گفتم : زجر ! گفتن : نه یعنی چی مصرف میکنی ؟ گفتم : زندگی … ! .

+نوشته شده در جمعه 21 تير 1392برچسب:,ساعت16:28توسط فاطمه | |

گفتی بازی برد و باخـــ ـــــ ـــــ ــت دارد … ولی زبــــ ــــ ـــــانم بند آمد بگویم که مـــــ ـــــن بازی نکردمــــ ؛ من با تــ ـــــ ـــــ ـــو زندگی کردمـــــــ !

+نوشته شده در جمعه 21 تير 1392برچسب:,ساعت16:27توسط فاطمه | |

خوش به حال سیندرلا... لنگه کفشش را جا گذاشت... یه لشکر آدم به دنبالش گشتن... ما دلـــــــــــــــــمان را جا میگذاریم....

+نوشته شده در جمعه 21 تير 1392برچسب:,ساعت16:26توسط فاطمه | |

+نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:,ساعت22:14توسط فاطمه | |

+نوشته شده در یک شنبه 16 تير 1392برچسب:,ساعت22:10توسط فاطمه | |

سکوتـــــــ پشت گوشی تلفن سنگین ترین سکوتهاستــــــــــ.

نه از دستـــــــــــ ها کاری ساخته است ؛

نه از چشــــم ها...


 

+نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:,ساعت12:47توسط فاطمه | |

می گویند : شاد بنویس …
نوشته هایت درد دارند ... !
و من یاد ِ پیرمردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد … ♥
اما با چشمهای ِ خیس ... :(

♥ به افتخار هنرمندایی که اکثر ماها نادیده میگیریمشون : لایک

+نوشته شده در چهار شنبه 12 تير 1392برچسب:,ساعت12:40توسط فاطمه | |


نگران چی هستی؟ گاهی خدا درها و پنجره ها را قفل میکنه زیباست اگر فکر کنی بیرون طوفانه و خدا میخواد از تو محافظت کنه پس بخند...

+نوشته شده در دو شنبه 10 تير 1392برچسب:,ساعت17:44توسط فاطمه | |

کـــاش بفهمنـــد تو هم می فهمـــی !!!
آنگـــاه که بیصدا میگذری از همه چیز ، میفهمــی !!!
آنگاه که از بغض و کینه میگذری میفهمـــی !!!
آندم که دل و لبت سکوت میکند ، میفهـمــــــــی !!!
دارم می رسم به آنجا که دیگـــر فهمیدن و نفهمیدنم مهــم نباشد ...
اما کاش در این عبــــور چنگت نزننــــــد !!!
به استخـــوان میرسد گــاهی این زخــــم ها ...
وسوسه ات می کنــد کسی
تو هم ناخــــن در آوری و
یـــــــاد بگیری خراش دادن را... !!!
کوتاه شود

+نوشته شده در دو شنبه 10 تير 1392برچسب:,ساعت17:32توسط فاطمه | |

بعد از تو آن چه سمت ِ چپِ سینۀ من است
دل نیست، بلکه " موزۀ درد ِ معاصر " است

" احسان پرسا "

+نوشته شده در شنبه 8 تير 1392برچسب:,ساعت19:17توسط فاطمه | |

مرگ را حقير مي کنند ، عاشقان
زندگي را بي نهايت
بي آنکه سخني گفته باشند جز چشمهايشان
فراتر از حريم فصول مي ميرند
بي نشان
... در فصلي بي نام
بي صدا ، ترانه مي شوند بر لب ها
در اوج مي مانند
همپاي معراج فرشتگان
بي آنکه از پاي افتاده باشند از زخمهايشان
عاشقان ايستاده مي ميرند
عاشقان ايستاده مي مانند

سيد علي صالحي

+نوشته شده در شنبه 8 تير 1392برچسب:,ساعت18:57توسط فاطمه | |

<-PollName->

<-PollItems->