ناز نوشته

متن ادبی و دل نوشته

 
درست است که فــــــروردین است...

امـــا من بهمــــــن می کشم و قلبم تیــــــر...

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:14توسط فاطمه | |

بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی ؛
“تمام” نمی شوند ….
همش به آغوششان بدهکار میمانی !
حضورشان”گـرم” است ؛ سکوتشان خالی میکند دل ِآدم را …
آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !
هر دم هر لحظه “کم” می آوریشان …
آخ که چقدر کم دارمت ….

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:13توسط فاطمه | |

مـــن برای تنهــــــــــــــــا نبـودن،
آدم های زیادی دور و برم دارم !
آن چیزی که ندارم کسی برای ” بـا هــــــــــــــــم بـودن ” است !

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:9توسط فاطمه | |

دیر باریدی باران ؛

من مدتهاست در غم نبودن کسی خشکیده ام . . .

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:9توسط فاطمه | |

با "دوستت دارم" گفتن هایت زنده ام ؛

مرا از هستـی ساقط نكن . . .

ادامه
 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:8توسط فاطمه | |

کــآشـ ـ زمسـتــآטּ برگـردد ،

تــآ نــفس عـمیقـے بکشــمـ ـ

و خــُنـکـ ـ هــآے بـآراטּ و نــسیمش ،

مــرحــمے بــآشــد بـــَر دِل ســـــوخــته امـ ـ . . .
ادامه
 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:8توسط فاطمه | |

عــمــر مــن قــد نــمــیــدهــد ؛

بــه ســفــرتـــ بــگــو كــوتــاه بــیــایــد . . .
ادامه
 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:7توسط فاطمه | |

اینـــ روزهـــآ بهــ طَرز ِ عَجیبیــ بآ خودَم میــجَنگم ؛

کهــ دیده هـــآ رآ نــآدیده بگیرَم

وَ شنیدهــ هــآ رآ نــآشنیدهـــ ... !!!

:)
 
ادامه
 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:7توسط فاطمه | |

دلم میان این همه آدم فقط کمی
سادگی می خواهد و دلم کسی را می خواهد که نپرسد
“حواست به من هست ؟”
فقط بیاید با اندکی نگاه . . .
آرام بگوید
“حواسم به تو بود !”

(عکس رو دوست دارم ، یه جورایی ...)
ادامه
 

+نوشته شده در چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:3توسط فاطمه | |

قول میدهم لام تا کام حرفی نزنم
فقط بگذار از “دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که “دوستت دارم”
دیگر لام تا کام حرفی نمیزنم …

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت23:13توسط فاطمه | |

می خواهی قضاوتم کنی ؟
کفش هایم را بپوش
راهم را قدم بزن
دردهایم را بکش
سال هایم را بگذران
بعد قضاوت کن !
.

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت23:12توسط فاطمه | |

اینـجــــا ، زمین …
ارزانــــتر از هـمه چـــــیز ، انــسان !
نـــــرخَ ش هـــــم بـــــروز نــیست !
امّــــا ،
مصـــرفـش تـــــاریـــــخ دارد !
سلام ، تـــــولــــــیدَش !
و انــــــــقضـــایــــــــش

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت23:12توسط فاطمه | |

لنگه های چوبی درب حیاطمان؛

گر چه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛

ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند ...


«مرحوم حسین پناهی»
ادامه
 

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت23:4توسط فاطمه | |

دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند…
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
لبخندش را هم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست…

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت23:3توسط فاطمه | |

همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ
که حواسش به تــــــــو نیستــــــــ

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت23:0توسط فاطمه | |

همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ
که حواسش به تــــــــو نیستــــــــ

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت23:0توسط فاطمه | |

این روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
خشک شدن نیست…
.

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:59توسط فاطمه | |

دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم
می آید
می ماند
و به تنهاییم پایان میدهد!
آمد
رفت
و به زندگی ام پایان داد…

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:58توسط فاطمه | |

نمی دانم
چرا امشب واژه هایم
خیس شده اند . . .
مثل ِ آسمانی که امشب
می بارد …
و اینک باران
بر لبه ی ِ پنجره ی ِ احساسم
می نشیند
 

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:57توسط فاطمه | |

دلتنگی را چگونه هجی کنم تا درک کنی ؟
چهار ستون بدنـم
زیر سنگینی اش
تا خورده است . . .

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:56توسط فاطمه | |

کاش می توانستم راحت حرف بزنم …
چیزی بگویم از دلتنگی …
میان آدم های که در این اتاق مجازی جمع شدند …
فقط می گویم منم دلتنگم

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:55توسط فاطمه | |

از آجیل سفره عید؛

چند پسته لال مانده است؛

آنها که لب گشودند، خورده شدند؛

آنها که لال مانده اند، می شکنند؛

دندان ساز راست می گفت :

پسته لال؛ سکوت دندان شکن است ...!



"مرحوم حسین پناهی"
ادامه
 

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:55توسط فاطمه | |

یاد دارم در غروبی سرد سرد.....می‌گذشت از کوچه ما دوره‌گرد
داد می‌زد کهنه قالی می‌خرم .....دست دوم جنس عالی می‌خرم
کاسه و ظرف سفالی می‌خرم.....گر نداری کوزه خالی می‌خرم
اشک در چشمان بابا حلقه زد.....عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است نان در سفره نیست.....ای خدا شکرت ولی این زندگی‌ است؟
خواهرم بی‌روسری بیرون دوید.....گفت آقا سفره خالی می‌خری؟
ادامه

+نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:53توسط فاطمه | |

<-PollName->

<-PollItems->