ناز نوشته
متن ادبی و دل نوشته
باور پیوند در او جان میگیرد .باز پرتاب میشود در خیال خیالات او...یاد یادها یاد گنگ ناله ها دمی دیگر باز دمی دیگر در وجود او به صدا در می ایند!فاجعه ی قربانی شدن را به چشم میبیند !ایستاده ایستادن و از ان پس شکستن را به خاطر می اورد ...نه این باور غریبانه ی شکست نبود!٬بر سر سفره ی سرد زمین دو زانو نشسته برج خشم را میماند .از کودکی عشق و دوست داشتن را با درد اموخته است ...!گلویش از بغض ابستن است ...و باز تنهایی و درد به دلش چنگ می اندازد ...بی صدا مینالد ...می گرید ...گریستنی از درد...!یار جویی در نگاه سوخته اش موج میزند دلش بیش از پیش از عسق و خود تهی شده و باز گویه میکند:گم شدی!گمت کردم ای نیمه ی سیب دلم...ای من من ای تمام روح من... قدم در مسلخ تقدیر میگذارد زندگی را نشخوار می کند دلش در میان مشت های نامریی غمی که او را فرا گرفته فشرده می شود و سپس روحش به سرایی دیگر قدم میگذارد...!
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesشهريور 1392مرداد 1392 تير 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 فروردين 1391 آبان 1390 شهريور 1390 AuthorsفاطمهLinks
دخترک تنها
LinkDump
niusha |